وقتی با آدمها صحبت میکنی محتاط باش
تو نباید به مردم اعتماد کنی همه از هم بیزارند
نسبت به هم حسودند و از بدی کردن خوششان می یاد
تو اگر بخواهی حقیقت را برای اون ها بگی ، همه این رو نمی پذیرند
چون نمی فهمند
به همین خاطر از تو متنفر میشن و تو رو به کشتن میدن
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 163
کمد من دیگه کم کم داره صداش درمی یاد
میگه بخدا دارم شبیه کمد آقای ووپی میشم
پ.ن:امشب مهمون داریم هرچی روی میز و اینور اونور بود
انداختم توی کمد لباسم
مثل سیم شارژ ، کیف ، حوله هام ، اتو مو و....
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 152
خرداد دختر زیبای سال است
بازیگوش و پر سر و صدا
که پشت هیچ پنجره ای نمی شیند
منتظر عشق نمی ماند
دوستت دارم را
خودش به همه میگوید
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 156
می بخشی و نمی بخشم
می خوانی و نمیخوانم
معبودا
امشب آنگونه برایم رقم بزن
که در شان خدایی توست
نه در حد بندگی من
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 98
حذف کردن آدمها نه دردناک است نه ترسناک
فقط کافیست چشمانت را ببندی
تک تک لحظات بدی که با حضورشان رقم زدند را یادت بیاوری
فقط کافیست دست بکشی به سمت چپ سینه ات
و از درد زخم هایی که به قلبت زدند صورتت مچاله شود
فقط کافیست یاد روزها و شب هایی بیوفتی که
اشک مهمان صورتت بود و دلیلش فقط همان آدم بود و بس
فقط کافیست یاد مهربانی هایی که جوابش شد دل شکستن
و پشیمانی بیوفتی
حذف کردن آدمها نه دردناک است نه ترسناک
فقط کمی دل و جرات میخواهد و یک حافظه قوی
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 151
دخترک جان فوت عزیزانت رو بهت تسلیت میگم
یه لحظه هم از یادم نمی ره
من رو هم توی غم ات شریک بدون
خدا بهتون صبر بده
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 163
این عادت احمقانه را دارم
که فکر میکنم همه چیز بهتر میشود
حتی وقتی تمام شواهد بر چیز دیگری دلالت دارند
حتی مواقعی که همه چیز بدتر و بدتر و بدتر میشوند
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 156
مامانم میگه یکی از دلایلی که امسال ماه عسل نداشته
اینه که احسان علیخانی دیده نمیتونه تک تک مردم رو ببره
توی برنامه اش بخاطر همین دیگه از خیر ماه عسل درست کردن گذشته
ولی اگه میساخت مسئولین شرمنده میشدن!!!!!؟؟؟؟؟
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 157
اون موقع ها که تازه دایی و زنداییت ازدواج کرده بودن
(حدودا 5 ساله ام بوده)
زنداییت هی گریه می کرده
تو بهش گفتی اگه نمیخوای پاشو برو خونتون
ماشالله هزار ماشالله
چقدر کودک فهمیده و باهوشی بودم
امروز و دیروز...برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 140
برچسب : نویسنده : sinstory بازدید : 130